درباره وبلاگ

عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون
آخرین مطالب
نويسندگان
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 3:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

یکی از راههایی که تجارت های کوچک می توانند توان رقابت و برابری با قدرت های بزرگ تجاری را بدست آورند، خدمات پس از فروش (یا خدمات مربوط به جلب رضایت مشتری) است.

 

آمار و ارقام نیز چیزی جز این نمی گویند. طبق بررسی های انجام شده 20% از شرکت ها در همان سال اول اعلام ورشکستی می کنند. این رقم در سه ساله اول به 50% می رسد.

 

به منظور حفظ مشتری، باید نظامی را در پیش گرفت که در آن تمامی نیازهای مشتری برآورده شود. حال رمز ایجاد یک تجارت مشتری پسند چه می تواند باشد؟

 

به این منظور می توانیم 4 فاکتور اصلی را به شما معرفی کنیم که به واسطه آن هر نوع تجارتی موفق خواهد بود:

 

به جزئیات دقت کنید

کاری کنید که مشتری "شما" را انتخاب کند

پاسخگو و مسئول باشید

انتظارات آتی آنها را برآورده سازید

برای شروع نگاهی به کارفرماهای قبلی خود بیندازید و ببینید که آنها چگونه شرکت و یا تجارت شخصی خود را اداره می کردند. باید با دقت کامل به تعریف آنها از "اداره درست" توجه کنید. سپس می توانید نظر بدهید که آیا آنها رویه درستی را در پیش گرفته بودند یا خیر.

 

اگر به نظر خودتان احساس کردید که آنها در مسیر اشتباه قرار دارند، پس این فرصت مناسبی است برای شما که سرویس بهتری را در اختیار مشتریان قرار دهید. هر تصمیمی که می گیرید، هیچ گاه نباید اهمیت مشتری را از نظر دور کنید. با همین تصمیمات است که شما می توانید به موفقیت یا شکست برسید. با چنین دورنمایی می توانید دست به تاسیس یک زیربنای محکم بزنید.

 

ساخت یک زیربنای محکم

 

ابتدا باید برای خود یک برنامه تجاری معین اختیار کنید و سپس در آن یک سری اهداف دست یافتنی را بگنجانید. باید در زمینه ای مشغول به فعالیت شوید که به طور کامل در مورد آن آگاهی داشته باشید. در این میان علاقه نیز نقش مهمی را بازی می کند.

 

در ابتدا به این دلیل که مشتری ها شناخت دقیقی از بازار کار شما ندارند، ممکن است توجه چندانی به خدمات شما نداشته باشند. شاید اسم تشکیلات شما را تنها در تبلیغات روزنامه های محلی دیده باشند و یا فقط به خاطر اینکه محل کسب و کارتان نزدیک پست خانه است، متوجه فعالیت شما شده باشند.

 

می توانید از اینترنت هم کمک بگیرید. با پرداخت مبلغ کمی می توانید نام خود را در موتورهای جستجوی اینترنتی معروف مانند گوگل و یاهو قرار دهید تا اسم شرکت شما را در بالای لیست جستجو قرار دهند و مشتری با مرور اولین صفحه با فعالیت شما آشنا شود.

 

زمانیکه اسم شما به گوششان خورد، بازهم این امکان وجود دارد که یادشان برود اسمتان را کجا شنیده اند و یا اصلاً چیز خوبی در موردتان شنیده اند و یا چیز بدی؛ اما به هر حال زمانیکه با نامتان آشنا شدند، شما یک موقعیت استثنایی پیدا می کنید تا بتوانید تاثیر خوبی روی آنها بگذارید و نظر آنها را به خدمات خود جلب کنید.

 

توجه به جزئیات

 

اگر شرکت شما فقط از خودتان تشکیل شده باشد، همیشه باید خودتان را طوری جلوه دهید که دارای یک سری تشکیلات قوی و ثابت هستید.

 

البته منظور ما این نیست که در مورد توانایی های خود اغراق کنید، بلکه منظور ما این است که داشتن یک وجهه حرفه ای می تواند شما را یک قدم به موفقیت نزدیکتر سازد. از سایت های اینترنتی گرفته تا تبلیغات متعددی که به چشمتان می خورد، از بروشورهای چاپی گرفته تا نحوه پاسخگویی به تلفن ها و اینکه با چه سرعتی به آنها پاسخ می دهید، همه و همه گویای خدمات شرکت شما هستند.

 

مطمئن شوید که موارد بالا به روشنی پیغام اصلی شما را به مشتری انتقال میدهند، همچنین باید هم از نظر شفاهی و هم از حیث دیداری اهداف شما را دست یافتنی تر جلوه دهند.

 

این روزها مشتری نه تنها می تواند جنس مورد علاقه خود را انتخاب کند، بلکه میتواند آنرا در هر زمان و هر مکانی که بخواهد، در اختیار بگیرد. پیش از انتخاب هم به اندازه کافی منابع اطلاعاتی مختلف در اختیارش قرار دارد و او به راحتی می تواند اطلاعات لازم را بدست آورد. همانطور که می دانید هیچ دلیلی برای انتخاب نکردن گزینه های بهتر وجود ندارد. (خود شما هم به عنوان یک مشتری این کار را انجام میدهید و دنبال اجناس و خدمات بهتر و با کیفیت تر می روید.)

 

کاری کنید که مشتری "شما" را انتخاب کند

 

انسان ها از انسانها خرید می کنند به همین دلیل باید کاری کنید که احساس راحتی کنند. به عنوان مثال در مورد تلفن ها می توان گفت که بهتر است بیش از اینکه سه بار زنگ بزنند، گوشی را بردارید و کسی که مسئول پاسخگویی تلفن هاست می بایست لبخند بر لب داشته باشد و ارتباط خوبی را با مشتری ها برقرار کند.

 

یک شماره رند که راحتی به ذهن سپرده شود نیز بی تاثیر نیست؛ اما از همه این ها مهمتر احساسی است که مشتری هنگام تعامل با شرکت شما پیدا می کند. باید توجه داشته باشید که این "شما" از همان شخصی که پاسخگوی تلفن است شروع می شود تا کسی که نامه ها را جواب می دهد، صدایی که بر روی پیغامگیر قرار دارد و ... به همه این موارد باید دقت داشته باشید و کاری کنید که همه این موارد شما را به اهدافتان نزدیک تر سازند.

 

زمانیکه مشتری با شما تماس می گیرد، فکر می کنید که می توانید احساس خوبی را به آنها القا کنید؟ دقت داشته باشید که باید توجه خاصی به ظریف ترین مسائل مبذول دارید، نباید کاری کنید که آخرین تماسشان با شرکت شما باشد. پاسخ به تماس های تلفنی و نامه های ارسالی باید ظرف مدت یک تا دو روز انجام شود. اگر به طور مرتب این کار را انجام دهید آنوقت می توانید به راحتی ادعا کنید که برای مشتری های خود اهمیت قائل هستید.

 

سیستم تلفنی پیشرفته

 

اگر کمتر اتفاق می افتد که مشتری ها را رو در رو ملاقات کنید، بهره گیری از یک سیستم پیشرفته تلفنی امری ضروری به شمار می رود. باید کاری کنید که در ساعات اوج کار، تماس هایی که با خط های اشغال گرفته می شوند به طور خودکار بر روی خط های دیگری انتقال داده شوند تا مشتری مجبور نشود چند مرتبه شماره تلفن را بگیرد.

 

حتی می توانید خدماتی را به آنها ارائه کنید که در صورت لزوم بتوانند پیغام بگذارند تا مجبور نشوند بر روی خط باقی بمانند. همین کارهای اینچنی هستند که می توانند رضایت مشتری را به راحتی به خود جلب کنند. انجام کلیه امور مذکور می توانند انتخاب شرکت شما توسط مشتری ها را ساده کرده و نشان دهند که تشکیلات شما مسئولیت پذیر است.

 

تماس هایی که با شرکت گرفته می شوند از اهمیت بالایی برخوردار هستند. تلفن های بی پاسخ، و قطع شده درآمد شما را پایین می آورند. زمانیکه بحث از خرید و فروش به میان می آید همین نحوه پاسخگویی به تلفن ها است که برنده ها را از بازندگان جدا می سازد.

 

مطمئن شوید که تمام تلفن ها، فوری و بدون هیچ گونه اتلاف وقتی پاسخ داده میشوند. همشه چهره یک حرفه ای را به خود بگیرید و به سمت خوشحال کردن مشتری ها گام بردارید.

 

مشتری ها را گروه بندی کنید

 

آیا تا کنون به یک سازمان بزرگ تجاری پیشنهاد کرده اید که با ارگان دیگری همکاری کند؟ حرف زود پخش می شود‍! مشتری ها به راحتی از تعهدات کلیه مکان های تجاری با خبر می شوند. در هر شرایطی باید در نظر داشته باشید:

 

مدیر شرکت باید به شخصه خرده فروش ها را انتخاب کنید (علاوه بر سایر وظایف دیگری که دارد)

مشتری باید بتواند کالا و خدمات شما را به طور مستقیم (از طریق سایت های اینترنتی، مغازه، کاتالوگ) و یا از طریق فروشنده های محلی خریداری کند.

مشتری حق دار که به جای استفاده از قراردادهای بلند مدت و محکم از انواع کوتاه مدت و راحت استفاده کند.

در صورت نیاز، مشتری در همان مراحل اولیه باید از خدمات پس از فروش و امکاناتی که بعداً در اختیارشان قرار خواهد گرفت، مطلع شود.

اغلب مشتری ها به دنبال کالاها و خدمات ارزان قیمت تری هستند و کمتر اتفاق می افتد که به دوام کالا و خدمات دقت کنند.

مشترها ترجیح می دهند که اطلاعات به زبان آمیانه در اختیار آنها قرار بگیرد تا به زبان پیچیده صنعتی.

زمانیکه کلیه این امور را انجام دادید، نوبت به آن می رسد که سایر انتظارات مشتری ها که ممکن است در آینده به آن برخورد کنند را برآورده سازید.

 

رفع انتظارات آتی

 

به قول هایی که می دهید عمل کنید و کاری را که می گویید، انجام دهید. انواع مختلف محصولات را از یکدیگر جدا کنید، تمام محصصولات را به درستی قیمت گذاری کنید، و نهایتاً برای از بین بردن هر گونه تصور غلط، زبان فنی را کنار بگذارید و با زبان خودشان با آنها صحبت کنید.

 

هر چند وقت یک بار مشتری ها را چک کنید و ببینید که آیا از خدماتی که به آنها ارائه کرده اید راضی هستند و مشکلی در رابطه با استفاده از کالاهای شما دارند یا خیر. آنوقت اگر می خواهید تغییری در مجموعه بدهید با اتکا به پاسخ هایی که از مشتری ها گرفته اید، به راحتی می توانید این کار را انجام دهید.

 

باید مشتری ها را در جریان بگذارید که شما به خاطر آنها، در تشکیلات و در نحوه ارائه کالا و خدمات، تغییر ایجاد کرده اید. آنها باید بدانند که شما مسئولیت پذیر هستید و همیشه انتظارات آنها را برآورده کرده و سرویس مطلوبی به آنها ارائه خواهید داد.

 

سعی کنید در کلیه سطوح کارایی خود را بالا نگه دارید. باید توجه داشته باشید که نباید این کار را تنها در زمانیکه چیزی غلط از آب در می آید، انجام دهید. اگر خدمه احساس کردند که با یک تغییر کوچک، نتیجه خوبی پدید می آید، به آنها اجازه ایجاد تغییر را بدهید. اگر به نتیجه دلخواه نرسیدید، هیچ ترسی به خود راه ندهید و همه چیز را به صورت قبل برگردانید.

 

به خدمه خود پاداش دهید تا اشتیاق بیشتری برای سرویس دهی به مشتریان پیدا کنند. به آنها این اختیار را بدهید که انتظارات مشتری ها را برآورده سازند. هر جا که امکان داشت مسائل مالی را نیز در نظر بگیرید تا سود مناسبی آیدتان شود.

 

اگر شما و خدمه به طور مکرر از خود سؤال بپرسید و نیازها و خواسته های مشتریان را همیشه در نظر داشته باشید، چیزی جز موفقیت در انتظارتان نخواهد بود.

 

همه مشتری ها به خوبی می دانند که به راحتی می توانند شرکت دیگری را پیدا کنند که خدمات و کالاهای مشابه شما را به آنها ارائه کند؛ آنها به این دلیل شما را انتخاب کرده اند که به حرف هایشان گوش داده و نیازهایشان را مرتفع می سازید !

روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه رضایت مشتری را جلب کنیم؟



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 3:27 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

همه ما در زندگی فرد دروغگویی را سراغ داریم. یک لاف زن حرفه ای. فردی که حتی اگر تلاش هم کند، باز هم نمی تواند از دروغ گفتن دست بردارد. او در مورد هر چیز و همه چیز دروغ می گوید. تعداد خانم هایی که با آنها قرار ملاقات گذاشته، مسائل کاری، استعدادهایش، تحصیلات و در یک کلام همه چیز. او می خواهد با این کار خودش را بزرگتر جلوه داده و در دیگران تاثیر بگذارد.

 

دلیل دروغگویی هر چیزی که باشد، کسی به این قبیل افراد احترام نمی گذارد. هیچ کس روی آنها حساب باز نمی کند و برای شخصیتشان نیز ارزش قائل نیست. من این کلام را بارها و بارها تکرار کرده ام: مرد است و حرفش.

 

توانایی تشخیص دروغ

 

اعماق وجود بیشتر انسانها پاک و محجوب است. آنها هر چقدر هم که تلاش کنند و  دروغی بگویند که به اصطلاح مو لای درزش نرود، باز چشمانشان گویای تمام حقایق است. چشم ها هیچ گاه دروغ نمی گویند. اگر شما یک تبه کار حرفه ای هم باشید، چشمانتان هیچ گاه نمی توانند کسی را فریب دهند. پس چرا خودتان را بیهوده به زحمت می اندازید؟

 

من می توانم یک فرد دروغگو را زودتر از هر کسی شناسایی کنم. به راحتی توانایی تشخیص حقیقت را پیش از اینکه هیچ حرفی رد و بدل شود دارم. حرکات بدن گویای تمام حقایق هستند.

 

اما اگر مطمئن هستید که آنها در روز روشن در حال دروغ گفتن هستند، نباید به سرعت عکس العمل نشان دهید. این کار باعث می شود که فرد مقابل احساس شرمندگی و خجالت زدگی کند؛ او فقط می خواهد به نوعی خود را در جلوی چشم همگان بزرگ تر جلوه دهد. (بعد از همه این حرف ها، به هر حال روزی فرا می رسد که یک فرد لاف زن از کرده خود پشیمان می شود، حالا چرا شما فردی باشید که او را به شرمندگی می رساند؟)

 

گاهی اوقات بهتر است به شخص دروغگو نشان دهیم که فقط به خاطر دلایل ضمنی خودمان، دروغش را می پذیریم. این کار باعث می شود که او کمی بترسد و دفعه آینده دروغ نگوید. معمولا انسان ها خیلی مودب تر و با سیاست تر از این هستند که بخواهند کسی را دروغگو بخوانند به همین دلیل آدم های دروغگو توانایی هایشان را دست بالا می گیرند و هر روز بیش از پیش دروغ می گویند.

 

برخی افراد نمی دانند چگونه دروغ بگویند

 

به طور کلی بیشتر افراد دروغگوهای ماهری نیستند. چرا؟ به این دلیل که همیشه اشکالاتی در داستانهایشان وجود دارد. به عنوان مثال اگر مرخصی استعلاجی می گیرید، پس چرا روز بعد سرحال و شاداب سر کار آماده می شوید؟ دلیلش این است که این جور افراد توانایی دیدن دورنمای بزرگتر را ندارند. آنها نمی دانند که چگونه باید بر روی سخنان کذبشان درپوش بگذارند به همین دلیل همیشه دستشان رو می شود.

 

من کارمندی داشتم که وظیفه داشت هر هفته گزارشات تحقیقاتی را برایم مهیا کند. روی میزم، هر دوشنبه، درست مثل ساعت. یک روز او دیر حاضر شد، در حالیکه هیچ چیز در دست نداشت وارد اتاق شد و داستانی ساختگی برای عدم جمع آوری اطلاعات برایم تعریف کرد. جدا از اینکه هر بهانه ای هم که می آورد (اصلا به من مربوط نبود که چرا نتوانسته) او به من دورغ هم می گفت.

 

کارمند عزیز ما به جای جمع آوری اطلاعات یک هفته در شمال مشغول ماهیگیری بوده. آیا فکر نمی کرد که من می توانم به راحتی حقیقت را دریابم؟ او مثل یک کبک سرش را به داخل برف فرو برده بود و تصور می کرد که دیگران نیز توانایی دیدن هیچ چیز را ندارند. بهانه های او واقعا واهی و غیر قابل باور بودند. من قبلا فکر می کردم جوان فعال و پر کاری است، اما در آن زمان از چشمم افتاد و کسی جز یک دروغگو نبود. او فقط می خواست مثل یک مرد رفتار کند، اما توانایی آن را نداشت. البته من اجازه پیش روی را از او سلب نکردم، اما به راستی لنگان لنگان تا کجا می توان جلو رفت؟

 

یکی دیگر از کارکنانم روزی برایم یک دست کت شلوار با مارک "آرمانی" هدیه آورد. من از او پرسیدم که اصل است یا خیر (در صورتیکه می دانستم مارک لباس قلابی است) اما او با کمال خونسردی گفت اصل است و افزود "من آن را از یکی از عمده فروشی های آرمانی خریداری کردم و فروشنده به من اطمیان خاطر داد که جنس اصلی است." به هر حال چه کارمند من دروغ می گفت، چه عمده فروش آنقدر کودن بوده که جنس اصل و فرع را تشخیص نمی داده، در اینجا شناسایی کاذب کمی دشوار به نظر می رسد. به نظر شما احتمال دروغگویی کدامیک بالاتر است؟

 

بله دقیقا، خیلی خوبه، دارید یاد میگیرید.

 

قبول اشتباهات، صداقت

 

برخی بیش از اندازه نادان هستند، ذهنشان کار نمی کند، توانایی های خود را بیش از اندازه بالا تصور می کنند و فکر می کنند که در مرکز توجه جهان قرار دارند. آنها تصور می کنند که با اتکا به دروغ به راحتی می توانند خودشان را از شر تمام مشکلات خلاص کنند، اما در نهایت دود این کار وارد چشمان خودشان می شوند.

 

زمانی که دروغ می گویید نه تنها ارزش شما در نظر اطرافیانتان از بین می رود، بلکه انسانیت شما نیز نابود می شود. گفته هایتان حقیقت ندارند، همه آنها وهم و فریب هستند. در این حالت چگونه می توانید انتظار داشته باشید که دیگران شما را جدی بگیرند؟

 

اگر کسی دروغ بگوید چیزی نمی گذرد که به او برچسب دروغگویی می چسبانند و نام چوپان دروغگو بر او می گذارند. همه چیز برایتان تمام خواهد شد. زمانیکه در شرایطی گیر می کنید که برای رهایی از آن مجبور هستید اندکی قوه تخیل خود را به کار بیندازید، بهتر است دهنتان را ببندید و چیزی نگویید. به جای دروغ گفتن به اشتباهاتتنان اعتراف کنید و تا در نظر همگان بزرگتر جوه کنید. صادق باشید و همه مردم را نیر به صداقت فرا خوانید. هر کاری که انجام دهید نتیجه آن را بزودی می بینید حال چه در شغل چه در زندگی خانوادگی.

 

بیاد داشته باشید که چینی ها دور زمان را به صورت یک چرخه در نظر می گیرند که همه چیز روزی به سمت جایگاه اولیه خود باز می گردد؟ این حقیقت دارد.

 

حرف ها و دروغ هایی که از دهانتان خارج می شود درست مثل شمشیری است که به دست دشمن می دهید، پس هیچ گاه به دست افراد سلاحی ندهید تا در آینده بر علیه خودتان از آن استفاده کنند.

 

دروغ گفتن به خانم ها

 

یک استثنا برای قانون "اصلا دروغ نگویید"، خانم ها هستند

 

اگر دروغ مصلحتی نگویید (مانند تعریف از هیکل، دست پخت، علاقه به مادر زن،...) در زندگی نمی توانید به هیچ خانمی نزدیک شوید. این به این دلیل نیست که کذب خوب است بلکه دلیل آن این است که دنیای خانم ها متفاوت بوده و قانون های مخصوص به خود را دارد. بدون دروغ حقیقت زیاد میشود که اکثر آنها نیز جزء حقایق تلخ به شمار می روند. بین خودمان بماند اما خانم ها مانند آقایون توانایی تحمل تمام حقایق را ندارند. طبیعت آنها این چنین سرشته شده است. بهتر است شکایت خود را به درگاه خداوند ببرید.

 

توجه کنید، شاید کمی دردناک باشد، اما حقیقت دارد. این مقاله مربوط به ملاقات خانم ها و آقایون نیست، مقاله ای برای صاحب اختیار کردن و قدرت بخشیدن به شما در مسایل شغلیست. فکر نکنید که نباید به خانم ها احترام بگذارید و هر طوری که دلتان خواست با آنها رفتار کنید. فقط می خواستم برای شما این مطلب را روشن کنم که قوانین دنیای تجارت با دنیای عشق و علاقه کمی متفاوت است.

 

نکاتی برای شناسایی افراد دروغگو

 

تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده اید و نامتان هم " گول خور" است. در این قسمت نکاتی است تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آنرا تشخیص دهید:

 

چشم ها. چشم طرف مقابل را بخوانید. اگر آنها بی قرار بود و مردمک چشم بیش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگویی است. اگر تمام مدت پایی را نگاه می کرد و یا چشمش به این طرف و آنطرف بود و هیچ گاه مستقیما به چشم های شما خیره نمیشد بدانید که که حرف هایش کذب محض است.

اگر جلوی دهان و یا قسمت های دیگر صورتش را می گرفت.

پیشینیان اعتقاد داشتند که هر گاه کسی بینی خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتی نیستم اما یک انسان راستگو هیچ گاه زمان پاسخ به پرسش ها بینی خود را نمی گیرد، فین فین نمی کند و آنرا نمی خاراند.

اگر به این طرف و آن طرف حرکت می کرد تا به نحوی در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ایجاد کند.

من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شاید این اتفاق برای خودتان هم پیش آمده باشد در چنین شرایطی اصلا لازم نیست که بر گردید و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنید)

اگر تنها اشاره مختصری به جزئیات قضیه می شود و همان حرف ها را برای متقاعد کردن خودش چندین بار تکرار می کند. او خیلی مشکوک به نظر می رسد درست مثل یک وکیل در زمان دفاع از متهم.

داستان او پیچیده و تا حدی تحریف شده است و باعث گیج شدن می شود .

دائما در حال تغییر دادن موضوع مورد بحثی است، پرسش های انحرافی می پرسد و به سوالات شما را نیز پاسخ نمی دهد.

همیشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله "آیا تو به من اعتماد نداری" استفاده می کند.

سوالاتی را که به نفعشان نیست نمی شنوند. چی؟ آیا در عرض 10 ثانیه راه گوششان مصدود می شود؟ آنها زمانی که از شما خواهش می کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنید، زمانی پیدا می کنند تا به گفته های کذبشان شاخ و برگ دهند.

جزئیات پس از چند روز از این رو به آن رو می شود (دوباره اگر یک چنین اتفاقی برای خود شما افتاده باشد، حتما به یاد می آورید که جزئیات را بارها و بارها عوض کردید) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنید، آنگاه با تلی از دروغ های مختلف روبرو خواهید شد.

روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه دروغگو را تشخیص دهیم؟



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 2:21 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       


یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 2:19 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

همه ی سال سخت کار کرده اید، و این سختی را برای رسیدن به موفقیت به جان خریده اید، و وقتی نوبت به بررسی عملکرد شما در کارتان می رسد، انتظار دارید رتبه بالایی نصیبتان شود. اما، باوجود دستاوردها و پیشرفت های عالی شما و اطمینانی که از موفقیتتان دارید، احساسی به شما می گوید که ممکن است به خاطر کمبود یک ویژگی مورد انتقاد قرار گیرید و آن ویژگی چیزی نیست جز ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید.

 

خیلی ها ابتکار عمل را رمز و راز می دانند چون نمی دانند که این ویژگی چطور سنجیده می شود یا مستلزم چه چیزهایی است. و متاسفانه این همان معیاری است که رئیستان وقتی می خواهد در ارزیابی پایان سال به کارمندانش رتبه بدهد، مد نظر قرار می دهد.

 

ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید معمولاً سوء تعبیر می شود چون ارتباطی با اهداف مربوط به عملکرد شما در جلسات کاری ندارد. ابتکار عمل یعنی یک نیاز را مشخص کرده و بعد برای سود شرکت درصدد ارائه ی راه حلی برای آن برآیید. هیچ جادویی در کار نیست. فقط باید برای پیشرفت و توسعه شرکت کمی مسئولیت پذیر باشید.

 

قبل از اینکه تلاشتان را آغاز کنید، از حسن نیتتان اطمینان یابید، یعنی به عبارت دیگر اطمینان پیدا کنید که واقعاً قصد کمک به شرکت، رئیس و همکارانتان را دارید.

 

 

ببینید کجا نیاز به ابتکار عمل دارد

 

چقدر با نیازهای شرکت و رئیستان آشنا هستید؟ آیا می دانید چه چیزهایی برای آنها اهمیت دارد؟

 

ابتکار عمل یعنی در جهت سود شرکت قدم بردارید، نه اینکه برای انجام کارهای بیهوده و غیرضروری وقت را هدر دهید. برای درک تفاوت آن، ببینید تاثیر یک عمل را روی عملکرد گروه، هدف یا موفقیت دراز مدت شرکت بسنجید.

 

اگر تشخیص دادید که تاثیر آن خیلی زیاد است، از خودتان سوال کنید چرا شرکت تابه حال روی آن سرمایه گذاری نکرده است. در بررسی این موضوع، ممکن است با دلایل مختلفی مواجه شوید—که بعضی از آنها خوب است و بعضی دیگر نه—که چرا تابه حال اقدامی در آن جهت صورت نگرفته است. بعضی از این دلایل عبارتند از:

 

زمان و منابع کافی در دسترس نبوده است

 

اگر دلیل این باشد، خود را برای کار و تلاش بیشتر آماده کنید و افراد هم فکرتان را نیز در آن جهت به کار گیرید.

 

اهمیت موضوع تابه حال درک نشده است

 

آیا تحلیل درستی از موضوع دارید؟ کمی دیگر باورها و ایده های خودتان را بررسی کنید.

 

یک راه حل یا راه کار بادوام وجود نداشته است

 

آیا در توانتان هست که یک دیدگاه تازه برای بررسی موضوع ارائه کنید؟

 

اجازه ی عمل داده نمی شده است

 

دلایل سیاسی بسیاری وجود دارد که چرا امور به فلان شیوه اداره می شود یا بعضی اعمال به طور کلی انجام نمی گیرد. گاهی این دلایل چندان خوب و قانع کننده نیستند اما گاهی هم می تواند هشداری باشد که دیگر به انجام آن کار اصرار نورزید.

 

 

اجازه بگیرید و بعد برنامه بریزید

 

باید اول موافقت رئیس را جلب کنید. انجام پروژه هایی که هیچوقت توسط بالادستان تایید نمی شود، هیچ فایده ای ندارد. یک طرح کلی از کاری که می خواهید انجام دهید تهیه کرده و در فرصتی مناسب آن را به رئیستان نشان دهید و درمورد آن مذاکره کنید.

 

وقتی توانستید حمایت بالادستانتان را جلب کنید، برای کارتان به دقت برنامه ریزی کنید. یک برنامه خوب با جزئیات کامل باید بتواند پاسخگوی سوالات زیر باشد:

 

 

چه کسانی کمک می کنند؟

 

از آنجا که این شما هستید که برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، باید بتوانید برای کارتان حمایت افرادی را کسب کنید، به ویژه اگر قرار باشد افرادی برای انجام کار وقت و انرژی اضافی بگذارند.

 

برنامه چطور پاسخگوی نیازهاست؟

 

یک تصویر کلی از پروژه دراختیار همه قرار دهید و در آن بازگو کنید که هدف این پروژه چیست و چطور باید انجام گیرد.

 

مسئولیت ها و اهداف کار چیست؟

 

هر فرد در اجرای پروژه چه نقشی دارد؟ موعد و فرجه ی انجام کار هر یک از این افراد تا چه زمانی است؟

 

موفقیت کار به چه صورت ارزیابی می شود؟

 

همه دوست دارند بدانند که پروژه چه زمان پایان می پذیرد، چه چیز نشانه ی شکست پروژه و چه چیز نشانه ی موفقیت آن است. شکست یا موفقیت کار چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟

 

انتظارات چطور مدیریت می شود؟

 

آیا انتظارات از مدیریت شما کم است یا زیاد؟ اگر اینطور است، آنها چطور توجیه می شوند؟ اگر توقعات و انتظارات رئیستان پایین باشد، ممکن است پروژه تان چندان مهم به نظر نرسد. و اگر انتظارات رئیستان بالا هم باشد، ممکن است برآورده کردن آنها برایتان دشوار باشد و باعث ناامیدیتان شود.

 

 

از رئیستان کمک بگیرید

 

باوجود اینکه اجازه ی شروع و ادامه ی کار را از رئیس گرفته اید، اما باید بدانید که رئیستان هم عادات و اولویت های خاص خود را دارد. چطور میتوانید انتظارات و توقعات رئیستان را برآورده کنید؟

 

باید این فرصت را به رئیس بدهید که هر شرط و شروطی را که دوست دارد در راهکار نهایی بیاید، مطرح کند. سبک مدیریتی خودتان را نشان دهید اما به محدوده ی نیازهای رئیس هم احترام بگذارید.

 

از آنجا که شما برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، مطمئناً رئیس نیز در کارهایتان خیلی دخالت نمی کند. این شما هستید که باید بتوانید پروژه را تا انتها رهبری کنید و به نتیجه برسانید و توانایی هایتان را به بقیه ثابت کنید.

 

 

برنامه تان را اجرا کنید

 

زمانی می رسد که باید تردیدها را کنار گذاشته و برنامه تان را عملی کنید. با انجام دقیق و جزء به جزء نقشه، قادر خواهید بود برنامه را به خوبی پیش ببرید. هر کسی را که نیاز داشتید وارد پروژه کنید و به هیچ وجه برحسب اعتبار و درجه افراد مسئولیت ها را تقسیم نکنید. اجازه بدهید همه در مزایای پروژه باهم سهیم باشند.

 

عمکردهای شما در اجرای برنامه تان باید بر این مبنا باشد که شرکت را در وهله ی اول اهمیت قرار دهد و پیشرفت و ترقی خودتان درجه ی دوم را داشته باشد. بگذارید میل شما به سودرسانی و کمک به شرکت در اعمالتان هویدا باشد. همه خیلی راحت می توانند تشخیص دهند که کارهای شما از روی ظاهرسازی است یا نیتتان واقعی است.

 

به مرور زمان مدام امور پروژه را بررسی کنید و ببینید آیا برنامه تان به درستی پیش می رود و نتیجه ی دخواه به دست می آید یا نه. به عبارت دیگر ببینید آیا انتظارات همه برآورده می شود یا خیر.

 

کارهایی که هنوز نیاز به بررسی و انجام دارند را تعیین کنید و بر اساس برنامه پیش بروید. درصورت نیاز به فکر یک نقشه ی دوم باشید تا درصورت کار نکردن نقشه اول از آن استفاده کنید.

 

 

حاصل زحمات شما

 

پیشقدم شدن برای کارهای جدید مستلزم تلاش، همکاری، و صبر بسیار است. اما وقتی تصمیم می گیرید به رئیس یا همکارانتان کمک کنید، این اعمال ارزش معنوی بسیاری پیدا می کنند. این پیشقدم شدن و ابتکار عمل شما فوایدی نیز برایتان به دنیال خواهد داشت اما کارهایتان نباید از روی اجبار باشد.

 

پیشقدم شدن برای کارهای جدید به شما این فرصت را می دهد که مسئولیت پذیر شوید، با افراد جدید کار کنید و مهارت های تازه یاد بگیرید. و احتمالاً خواهید توانست در ارزیابی پایان سال رتبه ی خوبی به دست آورید .

روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه در محل کار ابتکار عمل نشان دهیم



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 2:8 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

همه ی سال سخت کار کرده اید، و این سختی را برای رسیدن به موفقیت به جان خریده اید، و وقتی نوبت به بررسی عملکرد شما در کارتان می رسد، انتظار دارید رتبه بالایی نصیبتان شود. اما، باوجود دستاوردها و پیشرفت های عالی شما و اطمینانی که از موفقیتتان دارید، احساسی به شما می گوید که ممکن است به خاطر کمبود یک ویژگی مورد انتقاد قرار گیرید و آن ویژگی چیزی نیست جز ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید.

 

خیلی ها ابتکار عمل را رمز و راز می دانند چون نمی دانند که این ویژگی چطور سنجیده می شود یا مستلزم چه چیزهایی است. و متاسفانه این همان معیاری است که رئیستان وقتی می خواهد در ارزیابی پایان سال به کارمندانش رتبه بدهد، مد نظر قرار می دهد.

 

ابتکار عمل و پیشقدم شدن برای کارهای جدید معمولاً سوء تعبیر می شود چون ارتباطی با اهداف مربوط به عملکرد شما در جلسات کاری ندارد. ابتکار عمل یعنی یک نیاز را مشخص کرده و بعد برای سود شرکت درصدد ارائه ی راه حلی برای آن برآیید. هیچ جادویی در کار نیست. فقط باید برای پیشرفت و توسعه شرکت کمی مسئولیت پذیر باشید.

 

قبل از اینکه تلاشتان را آغاز کنید، از حسن نیتتان اطمینان یابید، یعنی به عبارت دیگر اطمینان پیدا کنید که واقعاً قصد کمک به شرکت، رئیس و همکارانتان را دارید.

 

 

ببینید کجا نیاز به ابتکار عمل دارد

 

چقدر با نیازهای شرکت و رئیستان آشنا هستید؟ آیا می دانید چه چیزهایی برای آنها اهمیت دارد؟

 

ابتکار عمل یعنی در جهت سود شرکت قدم بردارید، نه اینکه برای انجام کارهای بیهوده و غیرضروری وقت را هدر دهید. برای درک تفاوت آن، ببینید تاثیر یک عمل را روی عملکرد گروه، هدف یا موفقیت دراز مدت شرکت بسنجید.

 

اگر تشخیص دادید که تاثیر آن خیلی زیاد است، از خودتان سوال کنید چرا شرکت تابه حال روی آن سرمایه گذاری نکرده است. در بررسی این موضوع، ممکن است با دلایل مختلفی مواجه شوید—که بعضی از آنها خوب است و بعضی دیگر نه—که چرا تابه حال اقدامی در آن جهت صورت نگرفته است. بعضی از این دلایل عبارتند از:

 

زمان و منابع کافی در دسترس نبوده است

 

اگر دلیل این باشد، خود را برای کار و تلاش بیشتر آماده کنید و افراد هم فکرتان را نیز در آن جهت به کار گیرید.

 

اهمیت موضوع تابه حال درک نشده است

 

آیا تحلیل درستی از موضوع دارید؟ کمی دیگر باورها و ایده های خودتان را بررسی کنید.

 

یک راه حل یا راه کار بادوام وجود نداشته است

 

آیا در توانتان هست که یک دیدگاه تازه برای بررسی موضوع ارائه کنید؟

 

اجازه ی عمل داده نمی شده است

 

دلایل سیاسی بسیاری وجود دارد که چرا امور به فلان شیوه اداره می شود یا بعضی اعمال به طور کلی انجام نمی گیرد. گاهی این دلایل چندان خوب و قانع کننده نیستند اما گاهی هم می تواند هشداری باشد که دیگر به انجام آن کار اصرار نورزید.

 

 

اجازه بگیرید و بعد برنامه بریزید

 

باید اول موافقت رئیس را جلب کنید. انجام پروژه هایی که هیچوقت توسط بالادستان تایید نمی شود، هیچ فایده ای ندارد. یک طرح کلی از کاری که می خواهید انجام دهید تهیه کرده و در فرصتی مناسب آن را به رئیستان نشان دهید و درمورد آن مذاکره کنید.

 

وقتی توانستید حمایت بالادستانتان را جلب کنید، برای کارتان به دقت برنامه ریزی کنید. یک برنامه خوب با جزئیات کامل باید بتواند پاسخگوی سوالات زیر باشد:

 

 

چه کسانی کمک می کنند؟

 

از آنجا که این شما هستید که برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، باید بتوانید برای کارتان حمایت افرادی را کسب کنید، به ویژه اگر قرار باشد افرادی برای انجام کار وقت و انرژی اضافی بگذارند.

 

برنامه چطور پاسخگوی نیازهاست؟

 

یک تصویر کلی از پروژه دراختیار همه قرار دهید و در آن بازگو کنید که هدف این پروژه چیست و چطور باید انجام گیرد.

 

مسئولیت ها و اهداف کار چیست؟

 

هر فرد در اجرای پروژه چه نقشی دارد؟ موعد و فرجه ی انجام کار هر یک از این افراد تا چه زمانی است؟

 

موفقیت کار به چه صورت ارزیابی می شود؟

 

همه دوست دارند بدانند که پروژه چه زمان پایان می پذیرد، چه چیز نشانه ی شکست پروژه و چه چیز نشانه ی موفقیت آن است. شکست یا موفقیت کار چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟

 

انتظارات چطور مدیریت می شود؟

 

آیا انتظارات از مدیریت شما کم است یا زیاد؟ اگر اینطور است، آنها چطور توجیه می شوند؟ اگر توقعات و انتظارات رئیستان پایین باشد، ممکن است پروژه تان چندان مهم به نظر نرسد. و اگر انتظارات رئیستان بالا هم باشد، ممکن است برآورده کردن آنها برایتان دشوار باشد و باعث ناامیدیتان شود.

 

 

از رئیستان کمک بگیرید

 

باوجود اینکه اجازه ی شروع و ادامه ی کار را از رئیس گرفته اید، اما باید بدانید که رئیستان هم عادات و اولویت های خاص خود را دارد. چطور میتوانید انتظارات و توقعات رئیستان را برآورده کنید؟

 

باید این فرصت را به رئیس بدهید که هر شرط و شروطی را که دوست دارد در راهکار نهایی بیاید، مطرح کند. سبک مدیریتی خودتان را نشان دهید اما به محدوده ی نیازهای رئیس هم احترام بگذارید.

 

از آنجا که شما برای انجام این پروژه پیشقدم شده اید، مطمئناً رئیس نیز در کارهایتان خیلی دخالت نمی کند. این شما هستید که باید بتوانید پروژه را تا انتها رهبری کنید و به نتیجه برسانید و توانایی هایتان را به بقیه ثابت کنید.

 

 

برنامه تان را اجرا کنید

 

زمانی می رسد که باید تردیدها را کنار گذاشته و برنامه تان را عملی کنید. با انجام دقیق و جزء به جزء نقشه، قادر خواهید بود برنامه را به خوبی پیش ببرید. هر کسی را که نیاز داشتید وارد پروژه کنید و به هیچ وجه برحسب اعتبار و درجه افراد مسئولیت ها را تقسیم نکنید. اجازه بدهید همه در مزایای پروژه باهم سهیم باشند.

 

عمکردهای شما در اجرای برنامه تان باید بر این مبنا باشد که شرکت را در وهله ی اول اهمیت قرار دهد و پیشرفت و ترقی خودتان درجه ی دوم را داشته باشد. بگذارید میل شما به سودرسانی و کمک به شرکت در اعمالتان هویدا باشد. همه خیلی راحت می توانند تشخیص دهند که کارهای شما از روی ظاهرسازی است یا نیتتان واقعی است.

 

به مرور زمان مدام امور پروژه را بررسی کنید و ببینید آیا برنامه تان به درستی پیش می رود و نتیجه ی دخواه به دست می آید یا نه. به عبارت دیگر ببینید آیا انتظارات همه برآورده می شود یا خیر.

 

کارهایی که هنوز نیاز به بررسی و انجام دارند را تعیین کنید و بر اساس برنامه پیش بروید. درصورت نیاز به فکر یک نقشه ی دوم باشید تا درصورت کار نکردن نقشه اول از آن استفاده کنید.

 

 

حاصل زحمات شما

 

پیشقدم شدن برای کارهای جدید مستلزم تلاش، همکاری، و صبر بسیار است. اما وقتی تصمیم می گیرید به رئیس یا همکارانتان کمک کنید، این اعمال ارزش معنوی بسیاری پیدا می کنند. این پیشقدم شدن و ابتکار عمل شما فوایدی نیز برایتان به دنیال خواهد داشت اما کارهایتان نباید از روی اجبار باشد.

 

پیشقدم شدن برای کارهای جدید به شما این فرصت را می دهد که مسئولیت پذیر شوید، با افراد جدید کار کنید و مهارت های تازه یاد بگیرید. و احتمالاً خواهید توانست در ارزیابی پایان سال رتبه ی خوبی به دست آورید .

روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه در محل کار ابتکار عمل نشان دهیم



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:14 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

همه می دانیم که وجود استرس به سلامت جسمی ما آسیب وارد می آورد اما در این بخش می خواهیم از مضرات استرس در زندگی شغلی آگاه شویم. مردم معمولا هنگامیکه فشار کاری به بالاترین سطح می رسد عقل خود را از دست می دهند و بدون کمک گرفتن از فکر خود دست به کارهایی می زنند که بعدها موجب پشیمانی آنها می شود. ممکن است حرفی بزنند و یا کاری انجام دهند (به ویژه در لحظات بحرانی مثلا پیش از گرفتن ترفیع رتبه و یا اخراج از کار) که بعدا از آن پشیمان شوند.

 

امروزه مقوله استرس و کار جدا نشدنی هستند. درایت و توانایی کنترل استرس خصیصه ای است که کارمندان کارامد را از سایرین جدا کرده و از نمونه های توانایی بالای مدیریت به شمار می رود.

 

کلمات استرس زا

 

دلیل از دست دادن کنترل خود را در شرایط پر فشار پیدا کنید. هنگام مواجهه با این شرایط ذهن ما به حالت تدافعی غریزی خود باز می گردد و بدن هورمون استرس زای آدرنالین ترشح می کند، حالت تدافعی به خود می گیریم که این امر هر گونه پردازش منطقی را منحل می کند. در جهان امروزی ما به وسیله گروهی از لغات رنج آور و آزاردهنده از خود دفاع می کنیم و پس از اینکه ذهن مجددا "آرام" می شود و به حالت عادی خود باز می گردد، متوجه اشتباهاتمان می شویم.

 

راه حل؟ هشیار باشید که چه موقع ذهن شما در حال زایل شدن است و اجازه ندهید که آدرنالین بیش از اندازه ترشح شود تا ترس بر شما غلبه کند و شما را برانگیخته کرده و موجب شود که شما خشونت به خرج دهید. اجازه دهید تا نیروی عقل و منطق شما دوباره به کار افتد.

 

نفس عمیقی بکشید برای چند لحظه بر روی مطلب مورد نظر فکر کنید. نقاط مثبت قضیه را در آورید و آنرا را افزایش دهید.

 

شرایط استرس زا

 

در این قسمت برای شما 5 موقعیت را باز گو می کنیم که نیازمند حضور ذهن،خرد و شعور و از همه مهمتر خونسردی است. اگر بتوانید در زمان بروز این شرایط خونسردی و تعادل خود را حفظ کنید شما را در محل کار "ابر قهرمان" می نامند.

 

1- به جدل کشیده می شوید

 

پایان روز است، همه خسته شده اند و به زحمت بر روی پروژه ای که تازه در ابتدای راه است کار می کنند و هیچ کس هم اعصاب درستی ندارد. ناگهان یکی از همکارانتان به سمت شما می آید و به شما می گوید" نامه ای که برای من نوشته بودی بیش از اندازه مختصر بود و مراتب ادب و احترام در آن رعایت نشده بود" او به شما می گوید که قصد دست انداختن و برتری جویی نسبت به او را داشته اید.

 

شما در جواب به او می گویید که بهتر است کوتاه بیاید و اینقدر حساس نباشد. برای او تشریح می کنید که وقت شما کوتاه بوده و برای رعایت ادب و احترام زمان کافی نداشته اید. او از کوره در می رود و شما را متهم می کند به دزدی کردن از پروژه و شما را مسئول تمام خرابی ها می خواند و ... بحث بالا می گیرد و چند تا از همکارهای دیگر هم به شما می پیوندند اما آنها نیز نمی توانند کاری را از پیش ببرند.

 

در این حال چون منطق خود را از دست داده اید تصویری از نا کامی ها در ذهن شما نقش می بندد و فقط باعث می شود که استرس خود شما و اطرافیانتان افزایش یابد. به جای بهره گیری از منطق و ادراک به خوی غیر انسانی خود اتکا نکنید. راه حل این است که حالت تدافعی به خود نگیرید و با اتکا به قوانین عقلی نقد وارده را رد کنید. به جای اینکه با پاسخ های از پیش تعیین شده جلو بیایید اندکی صبر کنید حواس خود را جمع کرده و خونسردی خود را نیز حفظ کنید.

 

در همین مورد ذکر شده با آرامش پاسخ دهید "من تو را درک می کنم اما این پروژه سنگین است و تاریخ تحویل هم نزدیک شده بنابراین لازم است که کوتاه و مختصر عمل کنیم تا بتوانیم از عهده تمام امور بر آییم. اگر تو به خاطر نامه من آزرده شدی همین جا از تو عذر خواهی می کنم"

 

با رعایت ادب و نزاکت در مقابل خصومت می توانید طرف مقابل خود را خلع سلاح نمایید زیرا او منتظر پاسخی از روی عصبانیت می باشد. حتی اگر حق با شماست اثبات این مطلب برای یک همکار خودسر کار بی فایده ای قلمداد می شود.

 

به عبارت دیگر بهتر است گاهی زیرکانه عمل کنید تا صادقانه.

 

 

 2- پاسخ سوالی را نمی دانید

این موقعیتی است که بسیاری از سیاستمداران و تاجران بزرگ با آن مواجهند: سوالی که آنها را در هنگام سخنرانی خلع سلاح می کند. می توانید در چنین شرایطی به لکنت زبان بیفتید، عرق کنید و بترسید تنها به این خاطر که جواب مناسبی ندارید. اما راههای بهتری هم وجود دارند که افراد عاقل آنها را انتخاب می کنند. به یاد داشته باشید که در هنگام سخنرانی قدرت به دست شماست و مستمعین می بایست مراتب ادب و نزاکت را رعایت کنند. اگر سوال خارج از حیطه بحث بود می تواننید اینطور عمل کنید "به نکته جالبی اشاره شد، اگر به اندازه کافی وقت داشته باشیم من آنرا توضیح می دهم اما اجازه دهید که در حال حاضر به موضوع اصلی بپردازیم."

 

همچنین می توانید به آن شخص بگویید که خوشحال می شوید پس از اتمام سخنرانی با او شخصا صحبت کنید. این کار به شما زمان لازم برای آماده کردن جواب را می دهد و یا می توانید از آن فرد تشکر کنید و پاسخ سوال را موکول کنید به پایان تشریح مسائل مهمتر.

 

اما اگر سوال مرتبط با موضوع بحث بود پس بهتر است که متواضع و فروتن باشید و خیلی راحت اظهار کنید که پاسخ آنرا نمی دانید. بالاخره شما هم یک انسان هستید، اینطور نیست؟ اگر این کار را با اعتماد به نفس کامل انجام دهید مردم تصور نمی کنند که شما از آمادگی لازم برخوردار نیستید بلکه بر عکس به دنبال راهی برای حل مسائل پیچیده هستید" سوال خوبی بود اما باید اعتراف کنم که در حال حاضر پاسخ آنرا نمی دانم، به شما قول می دهم که بررسی را همین حالا آغاز کنم و پاسخ مناسب را در اولین فرصت در اختیار شما قرار دهم"

 

3- خطایی از شما سرمیزند

شما با همکاران و مقامات بالای شرکت مشغول تجزیه تحلیل اشتباهی هستید که باعث متوقف کردن پروژه شده است و ناگهان یکی از همکاران شما را مورد خطاب قرار داده و اشتباه را به شما نسبت می دهد چرا که فایل ناقصی را تحویل داده اید که باعث برهم زدن جریان عادی کار شده است.

 

اگر اشتباه از جانب شما باشد باید مسئولیت آنرا به عهده بگیرید البته نه به آن معنا که سیلی از پوزش های سوزناک را بر روی میز روان کنید. به جای آن بهتر است که بگویید "متشکرم که آنرا برای من توضیح دادی، الآن متوجه شدم که اشتباهم در کجا بوده و از این به بعد تمام تلاش خود را می کنم که چنین اتفاقی نیفتد" . اگر آن اشتباه به طور صد در صد به شما مربوط نمی شد چنین بگویید "بله من اشتباه کردم و عذر خواهی می کنم، اما هر فردی که فایل مورد نظر را دریافت می کند باید آنها را دوباره چک کند تا خطایی در آن وجود نداشته باشد" چنین موقعیتی زمان مناسبی است که از سیستم موجود انتقاد کنید و راه حلی برای اجتناب از خطاهای مجدد پیشنهاد کنید.

 

اما از سوی دیگر اگر اشتباه به هیچ وجه از جانب شما نبود اتهامات وارده را یک به یک و با اتکا به مدارک علمی رد کنید. سعی کنید با کسی که از شما نقد می کند مانند یک ابله رفتار نکنید. به طور حتم زمانی که ثابت شد شما فرد مورد سرزنش نیستید متهم اصلی خود به خود پیدا می شود( و شاید همان منتقد شما باشد که به دنبال راهی بوده تا قضیه را از سر خود باز کند)

 

4- یکی از همکاران غیبت شما را می کند

متوجه می شوید که عده ای در مورد شما شایعه پراکنی می کنند. بدترین کاری که می توانید انجام دهید این است که خود را به بی خیالی بزنید و انتظار داشته باشید که همه چیز خود به خود حل شود. با انجام چنین کاری به او اجازه می دهید که به رفتار زشت و زننده خود ادامه دهد.

 

اما نباید یکدفعه مغز خود را از دست بدهید زیرا آنها منتظر همین هستند تا بتوانند بیشتر شما را اذیت کنند و به طور قطع شما هم که نمی خواهید آنها را به اهدافشان برسانید! با او رودررو صحبت کنید تا به واسطه ثبات و وقار شما متوجه اشتباه خود شود. هنگامیکه تنهاست به او نزدیک شده و با او صحبت کنید "هی، من شنیدم که تو در مورد من چنین چیزهایی را به دیگران گفته ای، اگر چیزی هست چرا به خودم نمی گویی؟"

 

پاسخ او هر چه که باشد (ممکن است حالت تدافعی به خود بگیرد و یا با نامردی از حقیقت فرار کند) استراتژی شما یکی است. تنها چیزی که او از شما انتظار ندارد رعایت ادب و نزاکت است. شما با این کار او را خلع سلاح می کنید. سعی کنید نقاط مشترک خود را با او پیدا کنید و در مورد آنها صحبت کنید مثلا بی علاقگی نسبت به کارفرما و یا یکی از مراجعین و یا این آرزو که هر دوی شما می خواهید کمپانی در صدر قرار گیرد و ...

 

بعد هم دایره توجه خود را بر روی گروه متمرکز کنید: "تو که خودت بهتر می دانی که همه ما با هم و در کنار هم در حال تلاش برای تکمیل پروژه هستیم و چنین حرفهایی به سلامت روانی گروه لطمه می زند. پس بهتر است کینه ورزی را کنار بگذاریم تا کارها به خوبی پیش روند." با انتقال مرکز توجه از فرد به گروه ، شما خود را فردی عاری از خود خواهی و خود پرستی نشان می دهید و خیلی بهتر از او جلوه می کنید و این کار باعث می شود که او دهان خود را ببندد.

 

اگر او متقاعد نشد با روی باز به او اعلام کنید که اگر به این کار ادامه دهد مراتب را به مقامات بالاتر گزارش خواهید کرد.

 

5- به تاریخ تحویل نزدیک می شوید

ثانیه ها سپری می شوند و ارباب رجوع چشم انتظار محصول جدید شما که هنوز در مراحل ابتدایی کار است می باشد. در چنین مواقعی یک مسئله کوچک می تواند در نظر افراد به منزله یک مشکل بزرگ جلوه کند و آنها را بیش از حد عصبانی کند. با برنامه ریزی دقیق از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنید.

 

نگاه انداختن به ساعت، کاری را از پیش نمی برد پس بهتر است بر روی کار تمرکز کنید نه مهلت های نهایی. لیستی از اولویت ها تهیه کنید و ابتدا بر روی مسائل ضروری تر کنید. اگر لازم شد کارهای بزرگ را به امور کوچکتر اما قابل اجرا تقسیم کنید و هر یک را در زمان خاص خود انجام دهید. ابتدا بر روی اموری کار کنید که باید مجددا توسط افراد دیگر بازبینی شوند. اگر امکان داشته باشد می توانید برخی از کارها را به عهده افراد دیگر بگذارید. از حواس پرتی خود جلوگیری کنید برای این کار می توانید سیم تلفن را قطع کنید و صفحه اینترنت را در صورتی که به آن نیاز نداری ببندید.

 

در آخر هم تنفس خود را کنترل کنید. بالا بودن انرژی استرس را کاهش داده ذهن شما را در شرایط مناسبی نگه می داردو اجازه ندهید که نا امیدی بر شما غلبه کند تا تمرکز حواس خود را از دست بدهید و همیشه به یاد داشته باشید که در آخرین فرصت ها معجزه های شگفت آنگیزی رویخواهد داد.

 

ثابت قدم و پابرجا باقی بمانید

 

در محیط کاری که استرس و فشار روز به روز افزایش می یابد کسانی به موفقیت دست می یابند که بتوانند خونسردی خود را حفظ کنند و برای پست مدیریت نیز از یک چنین افرادی دعوت به عمل می آید. پس بهتر است زمانیکه غریزه غیر انسانی شما در حال انفجار بود خونسرد و متین باقی بمانید و از قوه ادراک خود کمک بگیرید تا از پس کلیه امور برآیید.

روانشناسی - روش های موفقیت - چگونه در شرایط پر فشار خونسردی خود را حفظ کنیم؟